نارنجـدونه



وقتی تن سالم باشه ، خواب شبانه کوتاه ترین به نظر میاد و بی برکت و تا به خودت میای صبح شده
و حالا خدا نکنه درد تو بند بند وجودت لونه کرده باشه و تا صبح از درد مثل مادر بچه مرده بلند بلند گریه کنی تازه میفهمی شب چقدر بلند و قلندر چقدر بیداره!

قلندر. [ ق َ ل َ دَ ] (ص ، اِ) قلندر بر وزن سمندر عبارت از ذاتی است که از نقوش و اشکال عادتی و آمال بی سعادتی مجرد و باصفا گشته باشد و به مرتبه ٔ روح ترقی کرده و از قیود تکلفات رسمی و تعریفات اسمی دامن وجود خود را از همه درچیده و از همه دست کشیده به دل و جان از همه بریده و طالب جمال و جلال حق شده و بدان حضرت رسیده و اگر ذره ای به ین و اهل آن میلی داشته باشد از اهل غرور است نه قلندر و فرق میان قلندر و ملامتی و صوفی آن است که قلندر تجرید و تفرید به کمال دارد و در تخریب عادات و عبادات کوشد و ملامتی آن را گویند که کتم عبادت از غیر کند و اظهار هیچ خیر و خوبی نکند و هیچ شر و بدی را نپوشد و صوفی آن است که اصلاً دل او بخلق مشغول نشود و التفات برد و قبول ایشان نکند و مرتبه ٔ صوفی از هر دو بلندتر است زیرا که ایشان با وجود تجرید و تفرید مطیع و پیرو پیغمبرانند و قدم بر قدم ایشان می نهند. (برهان ). در دائرة المعارف لاروس آمده است : اول کس که نام قلندر بر خویش نهاد یوسف نامی از بکتاشیان بود و او را به علت خشونتی که در طبع داشت بکتاشیان از خویش براندند یوسف در مائه ٔ 14 م . خود بانی طریقه و سلسله ای گشت باسنن و آدابی بغایت صعب و از جمله آنکه قلندران یعنی پیروان طریقت او بایستی دائم باپای در سفر باشند و نان خویش از خواهندگی و سؤال بدست کنند. پس از او رفته رفته سنت های نهاده ٔ اومتروک ماند تا آنجا که قلندران میگفتند کبایر معاصی را با روح کاری نباشد و اثر سیآت از جسم نتواند کرد و حتی از پاکیزگی و نظافت و استعمال آب تن زدند و از اینرو مردم از آنان نفرت و کراهت می نمودند. و کار آنان برای تحصیل رزق به شعبده بازی و بلعجبی کشید (از لاروس به اختصار). لغت نویسان مغرب چون بیشتر معلومات اسلامی خویش را بتوسط ترکان گرفته اند و آنان نیز هیچوقت افق اطلاعات و دائره ٔ معلوماتشان از آسیای صغیر نکرد این است که اول قلندر و نام قلندر را از یوسف نامی (بوده و یا برساخته ) گمان برده اند. قلندر را به همه ٔ صفات ممتازه ٔ آن در شعرهای سعدی و حافظ و پاره ای شعرای دیگر میتوان یافت پیشتر از مائه چهاردهم و ازینرو اعتماد و اعتدادی به این افسانه نیست . صاحب تاج العروس مینویسد: قلندر کسمندر لقب جماعة من قدماء الشیوخ العجم و لاادری معناه : 

تا حضرت عشق را ندیمیم 

درکوی قلندران مقیمیم .

خاقانی .


گاهی قلبت را برمیداری و میدوی ، به سرعت نور، چشم ها را میبندی و قلبت درون گوش هایت می تپد، فقط میدوی تا نقطه ی محو و تا اینکه از نقطه شروع دور و گم شوی  ، حس می کنی فرار کرده ای تا منتهای ممکن ، از همان چیزی که فرار میکردی ، ناگهان در دورترین نقطه ، نفس نفس ن می ایستی پشت سرت را نگاه می کنی ، چیزی نمانده باشد ، محو دور دست و تا چشم کار می کند چیزی نیست ، نفس عمیق و راحتی میکشی ، شانه ای می اندازی و ناگهان درون مُشتت چیزی تکان میخورد ، با ترس مشت را باز میکنی!!!

از همان که سوژه فرار و ترس ت بود یکّه میخوری ، گیر کرده لای مشتت و تمام راه همراهت آمده 


از دور به نظر نمیرسه اما خیلی درگیر نوروز و رسم و رسوماتشم! نقص نا تمامم! ینی میخوام بگم  رامِ ویندوزِ نوروز رو من نصب نشده از اولش،   میشه از تمومش مرخصی گرفت  

 

عروس پست پایین ، مجرد که بود سیب ِ هفت سین رو ته ش رو در میاورد ، بعد همونطوری استخوونی سرجای خودش برمیگردوند تو ظرفش بین هفت سین!! تا سیزده بدر هم سفره همونجوری میموند  ما از خونواده های آسون گیر بودیم در خصوص رسوم باستانی نوروز!​


صبورای زندگی ساز ، این مدل خوب بودن و خوب موندن تون تو این روزای سخت و عجیب ، قوت به قلب و‌ انرژی به تن میاره ، از همیشه قوی تر بمونید که جز اون بالا بالاها جاتون نیست که نیست :)

کوچیکِ دوستدارِ شما نارنجدونه

هزار سالم بگذره دوست دارم اخرین روز اسفند بیاد و‌ من از شوق کنار هم دیدن تون قندها تو دلم اب بشه ، شما اگه از ۲۹ اسفند هزار و سیصد و نود و پنج رد شدین ، من اما بد فرم توش گیر کردم :) و چه گیر دل انگیزی هم هست.


یه پوشه هم هست به اسم اسکرین مستر که هیچ وقت خدا رنگ خلوتی رو به خودش نمیبینه ؛ سه سری تعطیلات نو‌روزی هم برای مرتب سازی این پوشه ها و اون پوشه های پی سی کمه ، بس که زیادن! هوش مصنوعی که نمی تونه بهشون بفهمونه خودشون مرتب و دسته بندی بشن! بس به چه کار میاد! 

تو خلوت ترین حالت صد و‌ پنجاه و هفت تا تا بچه ی بی جا و مکان داره ._. 

وسواسی هم خودتی!


خب بهتر نیست این تعطیلات اجباری رو برای ملت همیشه در استراحت ما دستکاری و پیرایشی! کنن؛ این تعطیلات اجباری که تا ت میخوری یه گاز! گنده از فروردین ت میزنه و بهار قشنگت رو نصف میکنه به چه کار میاد جز رخوت و هدر رفت زمان؛

بعدم سفت و محکم میگیم سالی که نت از بهارش پیداست ، دریغ از کمی توجه و تفکر! ، یا تو جاده داریم کشته میدیم ، یا تو رختخواب افقی شدیم ، قشنگشم شعارهایی هست که در حد همون شعار میمونه و همون کل تعطیلات از در و دیوار تکرار میشه و آرم استیشن میاد و‌ ، البته در حد شعار نمونه جای تعجب داره ، خب کو حرکت که بیاد برکت!!!! رونق تولید پیشکش ، همت کنیم از خواب بیدار شیم فعلاً  

من بعد بیست و نه سال فهمیدم بی برکتی وقت از کجا میاد ، دقیقاًاز همین دو‌هفته تعطیلات بی خود و بی جهت ، که شَرش دامن کل سال و تقویم و سالنامه و سر رسیدامونو میگیره و تا اون روز آخر اسفندش میمونه بیخ ریش مون ._.

اخ که یه سالی بیاد که فروردین ش جز جمعه ها رنگ قرمز به خود نبینه ، آنم آرزوست :)


هر چیز نو‌ همه ی ارزشش یه طرف ، بوی نو بودنش خیلی بیشترتر! مهمه ، مگه میشه بی خیال این مهم شد ؛ چیز نو اگه بوی نویی نده من به رسمیت نمیشناسمش ، حالا تصمیم با خودته یا بوی نویی میدی ، یا پس ت که نمیگیرن دیگه  ، ولی دل من بد فرم میشکنه چون بیست روز تمام واسه بوی نویی ت دماغمو! حسابی صابون! زدم و حالا ضایع شدم 


اگر بخوام از خودم بگم ؛ من اولش،اسپاسم بودم بعدش کم کم دست و پا و مقادیری موی فرفری رو کله م درآوردم  تعریف کردم که خوب شده ؛ برگشت!!!! یکی دیگه از مضرات تعطیلات طولانی مدت ، همین ترک ورزشه که خودش امُ الامراضه  امروز بریم تنی به ورزش بسپاریم ببینیم دنیا دست کیه  مثلاً ما خیلی ورزشکاریم‌ و اینا! 

 

این درد ده ساله ._.


تقریباً احتمال دیدن اینجا توسط خودت و خوندن این متن یه چیزی تو مایه های محاله اما ؛ مهم انرژیه که خودت ازش خبر داری رفیق نوزده ساله ی این راه دراز :)

عشق جانم سلام :) رفیق ترین ، عزیز ترین ، همراه ترین ، قدیمی ترین میدونم تو دلت هزار داستان و‌ تو فکرت هزار خبره اما شک ندارم این راهی که تو انتخاب کردی و جسورانه پا توش گذاشتی ، با تموم سختیش واسه تو سهله چون تو آدم روزای سختی ، صبوری کردن رو خوب بلدی ، من میگم از خدابیامرز سیما خانم یاد گرفتی از اون مادره که همچین دختری تربیت میشه، میخوام بگم افتخارم اینه که رفیقمی ، به این مسیر طولانی پشت سر که نگاه می کنم به این نوزده سال و‌ اندی کنار تو بودن هر چند دور و کم ، تو مثل یه معلم کوچیک رسالتت رو ادا کردی بدون کلامی فقط با عمل ، نشون دادی تو سخت ترین و محال ترین هاش میشه نفسی تازه کرد و ایستاد، میشه موج بهت بکوبه و سقوط نکنی ، اسطوره جانم آخرین سال دهه سوم عمرت مبارک ، جان دلم برات خیرترین هایی رو میخوام که در ذهن هیچ بشری حتی خودم نمیاد و خداست که فقط ازشون خبر داره :) ولادتت مبارک جان دلم

فرزندِ صبورِ مادری صبور و مادر صبورِ فرزندی صبور در آینده ی خیلی نزدیک :)

، ولادتت مبارک :)


لطفاً لطفاً و لطفاً این فرشته های معصوم رو بدون صندلی خودرو مخصوص کودک بیرون نبرید. اگر بگم صندلی خودروِ مخصوص کودک از نان شب هم واجب تره دروغ نگفتم ، صدماتی که اصلاً جبران پذیر نیست به جسم ظریفشون وارد میشه که بعدش فقط و فقط پشیمونی به همراه میاره. خودم میدونم قیمتش قبل این حرفا گرون بود و الان هم نجومی شده اما فک‌کنم جون بچه ، بی قیمت باشه واسه همه ی والدین روی زمین.

 

 


با اینکه نظم خیلی واجبه برای من خط کشی شده ی! مادرزاد؛ گاهی هم باعث بروز حالات جدید و بهتری میشه که نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت، اما نزدیک ترین تعبیر به نظرم بروز هوش هیجانی و ایجاد خلاقیته‌.  از وقتی این گوشه همیشه خلوت و مرتب رو به حال خودش رها کردم حس می کنم چند تا مورد خوب شده که الان تو ذهنم نیست اما کمترینش مدیریت زمان و مدیریت ذهنم هست ، به نوعی که به جای وسواس مرتب سازی و‌خصوصا گردگیری دوره ای ، ذهنمو پرواز میدم در جهات و جهان سازنده تری ، شبیه حکایت جای بهم ریخته ای که زندگی توش جریان داره ، منم جاری شدم انگار :)

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سامانه دانلود-موزیک,فیلم و سریال,بازی معرفی بازی کافه عاشقی net2020 نوشتانه my blog